اصل بازی مردانه

ساخت وبلاگ

نمی توانستم بفهمم چه اتفاقی برایم می افتد. سپس، سپتامبر آمد، همه چیز بهبود یافت. دوستانم می توانستند ببینند که من در دردسر افتاده ام، و برخی از آنها من را به تعطیلات آخر هفته غافلگیرکننده برای تولدم بردند، که اولین لبخند را بعد از چند ماه روی لبانم آورد. بلافاصله پس از آن، یک معامله بزرگ برای یکی از گروه‌های ما به من آنقدر پول داد که خودم را از تجارت، زندگی در لندن و رابطه مسموم رها کنم و می‌توانم موقتاً این آشفتگی را پاک کنم. تصمیم گرفتم برای خوش گذرانی به آمریکای جنوبی بروم. من به آمریکای جنوبی رفتم، اما به جای مهمانی، در نهایت با کیتی همراه شدم. من او را از نوزده سالگی می شناختم و او دختر رویاهای من بود. پنج ماه بعد، عاشق و سرحال برگشتم. اما من هنوز یک حیوان مهمانی بی پروا و بی رحم و یک بی خوابی مزمن بودم. بیدار شدن هر روز بدون انرژی و انگیزه کم بسیار ناتوان کننده بود. من همیشه موفقیت بالایی داشتم، اما حالا انجام دادن کوچکترین کارها هم غیرممکن بود. برای رابطه جدید ما هم خوب نبود، چون وقتی شب را با هم می گذراندیم، کوچکترین حرکت کیتی به این معنی بود که تا سحر بیدار بودم. من خیلی سعی کردم راه حلی برای مشکلات خواب ناشی از اضطراب خود بیابم، چیزی که حالا به آن فکر کردم، حدود هفت سال بود که مرا آزار می داد. من هیپنوتیزم درمانی را امتحان کردم، که واقعاً از آن لذت بردم، اما به خوابم کمک نکرد. من به طب سوزنی رفتم و بعد از آن یک شب واقعا عالی خوابیدم، اما دوباره به همان شیار قدیمی ناامیدی شبانه افتادم. من به رفلکسولوژی و یوگا رفتم، و با اینکه همیشه احساس آرامش می کردم، هنوز هم در شب وزوز می کردم. من به حدی از ناامیدی رسیدم که وقتی دوستانم به من گفتند مقاله‌ای را خوانده‌اند که ادعا می‌کرد آبیاری کولون به درمان بی‌خوابی کمک می‌کند، رفتم و چند بار لوله‌ای را به بدنم چسباندم تا «خودم را پاک کنم». معلوم شد که دارند من را به هم می ریزند! آنها آشکارا می دانستند که من به آن عمل خواهم کرد - من هر کاری انجام می دادم تا شب راحت بخوابم. به این دلیل نبود که من به طور خاص به طب مکمل علاقه داشتم، اما در مورد یافتن راه حل ها بسیار باز فکر می کردم. وقتی نوزده سالم بود، در آسیا در حال سفر بودم که به شدت زانویم آسیب دید. یک مرد پزشکی در جزیره ای دورافتاده توانست مرا به گونه ای سر و سامان دهد که کاملاً ذهنم را منفجر کرد. او این چیز سیگاری مانند را به محل آسیب دیدگی نشان داد، کمی شعار داد و بانداژ آغشته به گیاهان را دور آن پیچید. در عرض بیست و چهار ساعت بدون هیچ مشکلی فوتبال و والیبال بازی می کردم. من نفهمیدم که او چگونه این کار را کرده است، اما از این کار بسیار سپاسگزار بودم. واضح است که من قرص های گیاهی خواب آور را امتحان کرده بودم، اما آنها روز بعد احساس بدی به من دادند. من به طور غریزی تمایلی به ادامه مسیر داروسازی نداشتم، که تا حدودی طعنه آمیز بود، زیرا بیشتر از آن خوشحال بودم که به نام اوقات خوشی، خود را با مقادیر صنعتی مواد غیرقانونی پمپ کنم. من تمام گوش گیرها و ماسک های چشمی را که پیدا کردم امتحان کردم، اما هیچ کدام تفاوتی ایجاد نکرد. به جای القای خواب با راه حل های خارجی، متوجه شدم که باید راهی پیدا کنم تا آن را به طور طبیعی به وجود بیاورم. انگار داشتم با انگشتانم سوراخ‌های یک کشتی در حال غرق شدن را می‌بندم، وقتی واقعاً باید آنها را تعمیر می‌کردم - و می‌فهمیدم چرا سوراخ‌ها هستند.

اصل بازی مردانه...
ما را در سایت اصل بازی مردانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : اصل بازی مردانه بازدید : 59 تاريخ : شنبه 5 آذر 1401 ساعت: 9:30

آرشیو مطالب

خبرنامه